سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق

صفحه خانگی پارسی یار درباره

...

بزرگی می گوید:

با عشق زمان فراموش می شود ‌‌و با زمان  عشق ...

 

ژان ژاک روسو می گوید:

احساس دل بالاتر از منطق است.

 

 

آری تا شقایق هست زندگی باید کرد         سهراب سپهری


زن

از هنگامی که خدا مشغول خلق کردن زن بود,?روز میگذشت.

فرشته ای ظاهر شد و گفت:"چرا این همه وقت صرفه این یکی میفرمایید؟؟"

خداوند پاسخ داد:"آیا دستور کار او را دیده ای؟؟او باید کاملا قابل شستشوی باشد اما پلاستیکی نباشد.باید دویست قطعه ی متحرک داشته باشد,که همگی قابل جایگزینی باشند.باید بتواند با خوردن قهوه ی بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شود ناپدید شوند.بوسه ای داشته باشد که بتواند همه ی دردها را,از زانوی خراشیده تا قلبه شکسته درمان کند.

فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است.باشد فردا تمامش بفرمایید."

خداوند فرمود:"نمیشود!چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است,تمام کنم.از این پس میتواندهنگام بیماری,خودش را درمان کند و یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند.

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد:"اما ای خداوند او را خیلی نرم آفریده ای."

"بله!نرم است اما او را سخت هم آفریده ام.تصورش هم نمیتوانی بکنی که تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد.او قدرتی دارد که دیگر مخلوقان آن را ندارند...و آن اشک است.

فرشته پرسید:"اشک دیگر چیست؟"

خداوند گفت:"اشک وسیله ای است برای ابراز شادی,اندوه,درد,نا امیدی,تنهایی, سوگ و غرورش."

فرشته متاثر شد:"شما نابغه اید خداوند.شما فکر همه چیز ا کردید چون زنها واقعا حیرت انگیزند."

"زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر میکنند.همواره بچه ها را به دندان میکشند.سختی ها را بهتر تحمل میکنند.بار زندگی را به دوش میکشند,ولی شادی,لذت و عشق به فضای خانه می پراکنند.

قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد.آنها میدانند که بغل کردن و بوسیدن میتواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد.آنها شادی و امید به ارمغان می آورند.آنها شفقت و فکر نو میبخشند...

زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و بخشیدن دارند...

برگرفته از کتاب :خلقت زن


دکتر علی شریعتی

زندگی
خوردن وخوابیدن نیست
اضطراب وهوس ودیدن ونادیدن نیست
زندگی
چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر ازعطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطروبرگ وگل وخار همه همسایه ی دیوار به دیوارهمند

 


یه دوست خوب

                                             گاهی اوقات

                                           احتیاج به یه آدمی داری

                                                 یه دوستی

                                        که وایسه رو به روت

خیلی جدی توی چشمات نگاه کنه

و بزنه تو گوشت

که تو صورتت خم شه و دستت رو بذاری روی گونه ت

 و دوباره نگاش کنی

         ببینی که خشمگینه

ببینی که عصبانیه

و توی اخم صورتش بخونی که دوستت داره

ببینی که دوستته

و نگاش کنی

 همون جوری که دستت روی صورتته که اون بهش کشیده زده

تا بهت بگه:"تو چته؟بسه به خودت بیا..تو چته.."

و سرت فریاد بکشه...

که تو یهو بلرزی

و بری بغلش

تا بغلت کنه

و همون دستی که کوبید تو صورتت رو بذاره رو سرت

 چنگ بزنه توی موهات

که سرت رو فشار بدی تو گودی شونش

تا تو چشمات رو ببندی

و روی شونه ش گریه کنی

بلرزی

و با خودت فکر کنی تو واقعا چته..."

«نظرت چیــــــه؟؟؟!!!»